نوشته‌های من

تمیز کردن

حالا که پست قبلی راجع به تمیز کردن خونه گفتم، یه چیز دیگه هم بگم.

من همیشه وقتی خونه رو تمیز می‌کردم فکرم این بود که وقتم داره تلف میشه!

جدا از اینکه بدنم زود با کار فیزیکی مثل تمیز کردن خونه، خسته میشد و کلافه می‌شدم، فکرم هم این بود که دارم وقتم رو تلف می‌کنم. آخه این چه کاریه! یکی میاد یه پولی میگیره، تمیز میکنه دیگه.

ولی از وقتی تصمیم گرفتم خونه رو فعلاً خودم تمیز کنم تا یه فرد تمیز و امین رو برای نظافت پیدا کنم، ذهنم رو هم راجع به تمیزکاری تغییر دادم.

هر وقت دارم گردگیری می‌کنم یا گاز رو تمیز می‌کنم یا جارو برقی یا تی می‌کشم، فکر تلف شدن وقتم رو با این فکر عوض کردم که من در این دنیا دقیقا چه کاری دارم؟

در این لحظه چی مهمتر از اینه که محیط زندگیم رو تمیز کنم؟

پاک کردن هر ذره‌‌ی گرد و غبار مثل پاک کردن فکرهای مسخره‌ایه که من رو از رسیدن به هدف‌هام دور می‌کنه یا ناامیدم می‌کنه.

تغییر این نگاه و فکرم باعث شده اصلا کار طاقت فرسا و بیهوده‌ی تمیز کردن خونه به یه کار لذت بخش نمادین تبدیل بشه.

محیط تمیز و منظم برام نشونه‌ی یه فکر آروم و در صلحه که دقیقا می‌دونه داره کجا میره.

البته که هنوز آدمهای وسواسی برام عجیب غریبن.

درسته تمیز بودن محیط مهمه ولی اگه کلا هدف زندگی بشه خیلی به نظرم مسخره است.

آدمهایی رو دیدم که کلا شبانه روز فقط به فکر تمیزین و هیچ چیز مفید دیگه‌ای ازشون نمیبینی!

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *