خاطرات یک آرایشگر, نوشته‌های من

دستان کار کرده

دیروز رفتم برای ضبط یه بخشی از دوره. وقتی بعد از فیلم‌برداری، سرسری به فیلم‌ها نگاه کردم که خوب شده یا نه، چیزی که نظرم رو جلب کرد، رگ‌های ورم کرده‌ی دستهام بود.

مچ دست به پایین به باقی اعضای بدن نمی‮‌خورد!

انگار مال یکی دیگه بود!

زوم کردم رو دستام.

قشنگ مشخص بود که این دستها خیلی کار کردن و زحمت کشیدن و رشد کردن…

 

دست‌های کارکرده‌ با رگ‌های متورم لاغرم رو دوست دارم.

به دست‌هام افتخار می‌کنم.

من به کمک اونها سالها موی خیلی از افراد رو رنگ کردم و زیبایی خلق کردم.

زیبایی که باعث شده آدمها وقتی خودشون رو تو آینه می‌بینند از دیدن خودشون و موهاشون لذت ببرند.

حس بهتری نسبت به خودشون داشته باشند.

اعتماد به نفس بیشتری رو درونشون حس کنند.

روابط بهتری رو تجربه کنند.

با حال بهتری تو جامعه زندگی کنند.

عکس‌های قشنگتری بگیرند.

و خیلی حس‌ و تجربه‌های عالی دیگه که آدم وقتی دروناً نسبت به خودش احساس رضایت می‌کنه رو تجربه کنند.

 

واقعیت اینه که وقتی آدم درونا و عمیقا احساس می‌کنه که زیباست یا زیباتر شده، دنیا هم بهش همون رو بر‌میگردونه.

 

من با کارم، با هنر دست‌هام، این حس رو در آدمها به وجود میارم که زیبان و درونی شدن این حس فوق‌العاده، باعث میشه اونها تو همه‌ی جنبه‌های زندگی‌شون احساس بهتری نسبت به خودشون داشته باشند و از زندگی عمیقا لذت ببرند.

چی از این قشنگتر واقعا؟

شما تا حالا دیدید کسی از زیبایی لذت نبره؟!

همه دوست دارند زیبا باشند و زیبا به نظر برسند.

و من با کارم این رو به وجود اوردم.

پس بهم حق بدید که دست‌های هنرمندم رو حتی با اینکه به نظر سنشون از من بیشتره، خیلی زیاد دوست داشته باشم و بهشون افتخار کنم.

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *