امروز وقتی با تمام خستگی و خواب آلودگی، جملات انگلیسی رو همراه درس تکرار میکردم، به خودم افتخار کردم.
زمانی که داشتم برای نود روزم برنامهریزی میکردم، میدونستم روزهای شلوغ اسفند ماه رو پیش روم دارم، با این حال میدونستم از پسش برمیام. شلوغی روزهام طوری نبود که نشه کارهایی که مشخص کردم رو انجام بدم.
امروز فهمیدم چند تا قابلیت بزرگ در برنامه ریزی دارم.
یک اینکه شرایط رو در نظر میگیرم و برنامه ریزی میکنم و سنگ بزرگ برنمیدارم که از پسش برنیام.
این به نظرم خیلی مهمه. ما تو برنامهریزیهامون معمولاً میخوایم کارهایی که یه عمر انجام ندادیم رو ظرف زمان خیلی کوتاه، همه رو باهم به سر انجام برسونیم! که معمولاً نتیجهی این برنامه ریزیهای حجیم، میشه انجام ندادن هیچ کدوم از اونها و احساس بیکفایتی مخفی که درونمون راجع به خودمون حس میکنیم.
خدا رو شکر مدتهاست که در این دام بزرگ نمیافتم و بر اساس توانایی خودم و شرایطی که دارم برای خودم اقدام تعریف میکنم.
دوم اینکه پشتکار و تعهد دارم در انجام کارهایی که مشخص کردم.
باز این خیلی مهمه. گاهی فکر میکنم اگر اون تعهد و انگیزه و پشتکار نبود، از تمام تواناییهام استفاده نمیکردم و گاهی از انجام بعضی کارها شونه خالی میکردم. (حتی موقتاً)
و سومین موضوع این بود که آدم منعطفیم در انجام برنامههام و قصدم رو از انجام کارها فراموش نمیکنم.
مثلاً ممکنه در برنامه ریزی کاری رو مشخص کرده باشم که با انجامش، راجع به خودم احساس بهتری رو تجربه میکنم.
حالا اگر واقعاً فرصت زمانی نداشته باشم، قصدم رو از انجام اون کار فراموش نمیکنم و مثلاً اگر فقط یک خواب راحت با زمان بیشتر من رو به قصدم میرسونه، جایگزینش میکنم.
یعنی بعضی برنامهها غیرقابل جایگیزینیه ولی بعضی کارهای که میشه با روش دیگهای بهتر به قصد نزدیک شد در شرایط خاص، به راحتی و بدون عذاب وجدان و احساس بد، جایگیزنش میکنم.
خلاصه اینکه امروز، روز سی و چهارم از برنامهی نود روزهام بود و با تمام بالا پایین بودنهای انرژیم، شروع رژیم غذایی، شلوغی سالن، تمیز کردن خونه برای عید و رفتن به مسافرت و باقی مسائل، از خودم راضیم و امیدوارم روزهای بعدی رو بهتر و با انرژی بالاتری پیش ببرم.