گرفتنت!
امروز زنگ زدم به شرکت تا پودر دکلره سفارش بدم.
همون زنگ اول جواب دادن و قبل از سلام گفتند:
خانوم غلامی!
خانوم غلامی!
شما کجایی؟!
میدونین چند بار این مدت به شما زنگ زدم و گوشیتون خاموش بود؟
بابا نگران شدم.
یه لحظه شوک شدم، گفتم نکنه باید برای شرکت پول میریختم و فراموش کردم.
فکرم رو بعد سلام با تردید گفتم.
گفتند:
نه بابا، بدهکار چیه؟! شما به ما که بدهکار نیستی.
من میخواستم خانومم رو بفرستم پیش شما، موهاشون رو رنگ کنن.
چند بار تو روزهای مختلف بهتون زنگ زدم، گوشیتون خاموش بود، گفتم حتماً گرفتنتون!
بهشون گفتم که برای مدتی خارج از ایران بودم و گوشیم برای این خاموش بوده.
ظاهراً اون زمانهایی که تماس میگرفتن زمانهای شلوغیها و بگیر و ببندها بوده و فکر کردن من رو گرفتن که اینهمه مدت گوشیم خاموشه!
بعد که دیدن من فکرشون رو حدس زدم و با خنده دارم...