۳۴ از ۹۰
امروز وقتی با تمام خستگی و خواب آلودگی، جملات انگلیسی رو همراه درس تکرار میکردم، به خودم افتخار کردم.
زمانی که داشتم برای نود روزم برنامهریزی میکردم، میدونستم روزهای شلوغ اسفند ماه رو پیش روم دارم، با این حال میدونستم از پسش برمیام. شلوغی روزهام طوری نبود که نشه کارهایی که مشخص کردم رو انجام بدم.
امروز فهمیدم چند تا قابلیت بزرگ در برنامه ریزی دارم.
یک اینکه شرایط رو در نظر میگیرم و برنامه ریزی میکنم و سنگ بزرگ برنمیدارم که از پسش برنیام.
این به نظرم خیلی مهمه. ما تو برنامهریزیهامون معمولاً میخوایم کارهایی که یه عمر انجام ندادیم رو ظرف زمان خیلی کوتاه، همه رو باهم به سر انجام برسونیم! که معمولاً نتیجهی این برنامه ریزیهای حجیم، میشه انجام ندادن هیچ کدوم از اونها و احساس بیکفایتی مخفی که درونمون راجع به خودمون حس میکنیم.
خدا رو...