21
اکتبر
نوشتههای من
19
دسامبر
جایی که تو هستی، اون نیست!
یک وقتهایی میشود، نسبت به یک آدم، احساس عمیقی داریم، یک دوست داشتن زیاد و دوست داریم رابطهمان شکل و رنگ و بوی احساس ما را داشته باشد و همهی اینها در حالیست که طرف مقابلمان، هیچ احساسی به ما ندارد یا شاید حتی احساسهای منفی به ما داشته باشد!
خیلی از ما، ممکن است در این تله افتاده باشیم.
در این زمانهاست که درِ ورود به دنیای آن آدم را گم میکنیم.
همهی کارها و رفتارها و حرفهایمان با دیوارهای سرسخت و بلند قلعهی زندگی آن آدم، مواجه میشود!
هر روز بیشتر اشتباه میکنیم.
اشتباهاتمان بزرگتر میشود!
حتی در نظر محبوبمان، به خاطر همهی تلاشهای مسخرهمان، منفورتر میشویم!!
و حتی بدتر از آن، با گذشت زمان و کمی آرام گرفتن و دور شدن از موقعیت قبلی، وقتی یاد کارهای اشتباهمان میافتیم، بیشتر از خودمان، بدمان میآید که چرا آنقدر کارهای مضحک...
12
دسامبر
دلتنگی
به طرز عجیبی دلم برای اون قسمت از وجودم که دوست داره بنویسه تنگ شده.
منظورم نوشتن داستانه.
مدتیه یه چیزی درونم دائم صدام میکنه که برم به سمتش.
سمت نوشتن.
نه اینکه ایدهای باشه!
بیشتر شاید یه شخصیت گمشدهاس که دوست داره دیده بشه، شنیده بشه، نوشته بشه.
فکر کنم تا وقتی که براش وقت نذارم، وضیعت همینه.
واقعاً دارم چیکار میکنم با زندگیم وقتی همچین شوق بزرگی توی وجودم هست و بهش بها نمیدم؟!!!
04
دسامبر
See
عاشق انیمیشن Elemental شدم!
هر روز چند تا از سکانسهاش رو میبینم و دیالوگهایی که دوست دارم رو همراه کاراکترها میگم!
.See, I told you are special
!You see, He likes it
.I realy love when your light does that
!!?Are you sure about this one
و....
وقتی نور میشی و به زندگی یک آدم میتابی
وقتی دنیاش رو پُر از رنگ میکنی
میتونی مطمئن باشی که قلبش رو داری...
🤍
28
نوامبر
زندگی بعد از فرندز
سر جریان یادگیری زبان، یکی از دوستانم توصیه کرد که فرندز ببینم.
از همان قسمت اول، فرندز یقهی من را گرفت و ول نکرد!
با بعضی قسمتهایش بسیار خندیدم و بیشتر از آن، با خیلی از لحظاتش گریه کردم.
ولی نکتهای که میخواهم بگویم اینجاست که:
بعد چند ماه فرندز دیدن، تصمیم گرفتم یک سریال کمدی دیگری را هم شروع کنم که هم برایم تنوع باشد و هم شاید آنها هم به یادگیری زبانم کمک کنند.
سریال آشنایی با مادر و بینگ بنگ تئوری جز گزینههایم بودند.
بعد از دیدن اولین قسمت آشنایی با مادر، دوست نداشتم حتی قسمت بعدی را دانلود کنم! هر چند، چند قسمت دیگر به آن فرصت دادم و میتوان گفت شاید در پنج، شش قسمت اولی که دیدم فقط یکبار خندیدم و مهمتر از آن هیچ یک از شخصیتها جایی در دلم باز نکردند!
خیلی به این...
21
نوامبر
تجربه کمال
امروز داشتم تیزر تبلیغاتی دورهی آموزش بازیگری ناتالی پورتمن رو میدیدم و به فکر گذروندن دوره بودم که یاد فیلم قوی سیاه افتادم.
فیلم رو دانلود کرد که دوباره ببینمش، قبل از شروع، رندم چند تا صحنهاش رو دیدم و یه قسمتی مدیر کمپانی که طراح رقص هم هست به ناتالی میگه:
یکمی هم زندگی کن.
....
همین.
19
نوامبر
دریچه
وقتی بعد از مدتها میخواهی دریچهای را باز کنی
باید پشت آن دریچه، نور باشد
اگر نه، باز کردنش، کار عبثیست...
07
نوامبر
6Minute English
6mins یکی از اپلیکشنهای خیلی خوبه که به من در یادگیری زبان کمک میکنه.
در واقع هر وقت بخواهم خودم رو سریع در محیط انگلیسی قرار بدم، یکی از پادکستهاش رو پلی میکنم.
توی هر پادکست راجع به موضوعی، خیلی واضح و ساده صحبت میکنند. (وضوح کلمات خیلی مهمه.)
و یه آپشن خیلی خوبی که داره اینه که تمام متنی که صحبت میشه هم توی اون پادکست اومده و خب باز این به من خیلی کمک میکنه.
اگر توی هر پادکست راجع به کلمه یا موضوعی قبلاً صحبت شده باشه، ارجاع داره و باز این خیلی کار جالبیه و به کسی که میخواد انگلیسی یاد بگیره خیلی کمک میکنه.
کلاً خیلی آپشنهای خوبی داره.
اگر دنبال یادگیری زبان انگلیسی هستید، میتونه توی این راه کمکتون کنه.
یکی از دوستان عزیزم وقتی اومده بود سالن و باهم راجع به زبان صحبت کردیم، بهم...
05
نوامبر
The Color Purple
هفتهی پیش تصمیم گرفتم فیلم The Color Purple را ببینم.
بیشتر بخاطر کارگردانش انتخابش کردم.
آن قدر اوایل فیلم همه چیز ترسناک بود که واقعاً توان روحی ادامه دادن فیلم را نداشتم و تا یک هفته سراغش نرفتم!
امروز به خودم دل و جرات دادم و ادامهی فیلم را پلی کردم، دقیقاً از بعد همان لحظهی کذایی که دیگر نه مغزم نه روحم نمیکشید که ادامه دهم، فیلم کمی بهتر شد. نه خیلی ولی حداقل کمی رنگ سفیدی هم در آن همه سیاهی ریختند که مخاطبی مثل من سنگکوب نکند!
یا شاید یک هفته زمانی بود که آن همه سیاهی برایم عادی شود و تاب و توانم بالا رود و کوچکترین نورها را هم ببینم و دنبال کنم...
ولی به نظرم آخر فیلم را همان اول باید بگویند که انقدر آدم اعصابش بهم نریزد!
نمیدانم چرا فکر کردم فیلم پیانیست، میتواند...
30
اکتبر
گریه کن گریه قشنگه
توی یکی از قسمتهای فرندز داستان حول این میچرخه که چندلر نمیتونه گریه کنه و بالاخره آخرهای داستان، سر هر موضوع کوچیکی چندلر میزنه زیر گریه.
خواستم بگم برای من هم الان مدتهاست که گیت باز شده و بسته هم نمیشه!
همین چند شب پیش نشستم دورهمی فرندز بعد ۱۷ سالشون رو دوباره دیدم و انقدر گریه کردم که بعد از اینکه فیلم تموم شد، احساس میکردم از یه دنیای دیگه برگشتم!
الان هم رفتم آهنگ گریه کن گریه قشنگهی سیاوش قمیشی رو تو نت گوش کنم، دیدم برای آلبوم روزهای بیخاطرهاشه!
من دیگه حرفی ندارم...
پ.ن: چندلر تو همیشه دوست من میمونی، مخصوصاً بعد اون جلسه که سیگارت رو با هیپنوتیزم ترک کردی 😂❤️🩹
08
آگوست
یکم جلوتر بهش میرسی
ایمان دارم که خدا به خواستههای من پاسخ مثبت میدهد.
فقط کافیست که من رها باشم و با حال خوب زندگی کنم.
چند وقت پیش واقعاً دلم باران میخواست و همان شب خواب دیدم که باران میبارد. یکی از لطیفترین خوابهایم بود.
ولی الان، واقعاً دارد باران میبارد.
لمس دستانم با نم نم باران واقعاً رویاییست.
هوا بهشتی شده.
حتی بهشتیتر از اردیبهشت.
هوای خنک و بارانی و لطیف با بوی سبزههای روی بالکن.
تازه برق هم رفته و همه جا در سکوت و صدای باران است.
خدایا صد هزار مرتبه شکرت و میدانم و ایمان راسخ دارم هر آنچه که بخواهم به من میدهی.
چند وقت پیش پیامی خواندم با این مفهوم:
یکم جلوتر بهش میرسی.
پیامی بود بهشتی و هر لحظه که با خودم تکرارش میکردم، قلبم آرام میشد.
الان که باران را در دنیای واقعی تجربه میکنم، نماد همان جمله است برایم.
یکم جلوتر بهش رسیدم!
وَإِذَا...