حرکت در آرامش

رهایی. گذر کردن. نچسبیدن. بخشیدن. نظم. تمیزی. در مسیر آب بودن. امسال را باید سال سفر نامگذاری می‌کردم. یا رسیدن بیشتر به معنای این بیت: جمله‌ی بی‌قراریت در طلب قرار توست، طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت. در آخرین روزِ سفر طولانی قبلی‌ام، هوا آفتابی شد و فرصتی شد برای رفتن به دریا. آن روز یکی از بهترین تجربه‌های زندگی‌ام را زندگی کردم. آب زلال، خنک. پُر موج ولی آرام. دریا خلوت. آن روز روی گهواره‌ای از آب در سکوتی که سرشار از صدای آب و باد بود، من آرامشی محض از حضور در دنیا را تجربه کردم. شنهای تمیز و گرم و دلچسب، فرصتی بود برای تجربه‌ی یکی بودن با زمین و طبیعت. تجربه‌ای بود بسیار لذتبخش و بی‌نظیر. هزاران هزار بار بابت حضورم در آن لحظه‌ها سپاسگزار بودم. وقتی با خودت هماهنگی انگار جهان هم هماهنگترین حالتش را به تو نشان می‌دهد. این روزها زندگی روی بسیار خوشش را به من...

ادامه‌ی مطلب

شناور در آب

در سفر اخیرم به شمال و رفتن به دریا اتفاق جالبی افتاد. وقتی در دریای زیبای خزر در حال لذت بردن بودم، خواهرم به من و دخترش یاد داد که چطور می‌توانیم روی آب شناور شویم. چم و خم کار را گفت و گفت که ممکن است در دفعات اول چه تجربه‌ای داشته باشیم ولی تاکید کرد که با همه‌ی اینها مطمئن باشین میاین روی آب، چون قانونشه. فقط رها باشین. رهای رها. یکی دو بار اول برایم سخت بود ولی چون خواهرم را می‌دیدم که به راحتی روی آب شناور می‌ماند، ادامه دادم و البته ذهنی به خودم گفتم من به سیستم خدا اعتماد می‌کنم. رها بودن من نشان از ایمانم است. با اهرم رنج و لذتی که، هرچقدر رهاتر باشی یعنی به سیستم این جهان بیشتر اعتماد داری، به راحتی بعد چند بار امتحان کردن، روی آب شناور...

ادامه‌ی مطلب