نوشته‌های من

هر کوفتی که فکر می‌کنی خوب است!

این چیزهایی که الان می‌نویسم به این معنا نیست که تازه درکشان کردم یا فهمیدمشان ولی به این معناست که هر بار به شکل تازه‌تری لمس و حسشان می‌کنم. امروز که هنوز در خواب و بیداری بودم و چشم باز نکر...
ادامه‌ی مطلب
نوشته‌های من

به رنگ سفیدی و صلح و آرامش

بخشی از آیه ۱۵۶ سوره‌ی بقره را حتماً شنیده‌اید. راستش می‌خواستم بنویسمش ولی دیدم هنوز ترس از دست دادن برایم انقدر بزرگ است که اجازه‌ی حتی تایپ کردنش را هم به من نمی‌دهد! هرچند اگر خوب به ای...
ادامه‌ی مطلب
نوشته‌های من

ما خیلی وقتها حرفها را درست نمی‌‌شنویم.

راستش می‌خواستم ماجرایی را تعریف کنم و بعد به این نکته‌ی اخلاقی برسم که ما حرفها را درست نمی‌شنویم یا بهتر است بگویم آنطوری که دوست داریم می‌شنویم ولی آنقدر آن ماجرا و اتفاق تلخ بود که از هر زاوی...
ادامه‌ی مطلب
نوشته‌های من

روز سی و یکم

از اول دی ماه دوباره شروع کردم به یادگیری زبان انگلیسی. تصمیم گرفتم دوره‌ی نود روزه را دوباره پیش بروم و در سال بعد انشالله راه پیشرفته‌تری را برای یادگیری شروع کنم. این یک ماه اخیر نوسانِ ...
ادامه‌ی مطلب
نوشته‌های من

فوبیا

یکی از بزرگترین ترس‌ها و فوبیاهای من در این دنیا فوبیا از حیوانات بود. (هست.) البته نمی‌دانم باید بگویم فوبیا از حیوانات یا فوبیا از سگ و گربه و پرنده و مرغ و خروس! البته شاید چون همین چند ...
ادامه‌ی مطلب
نوشته‌های من

یک ژانویه

تا چند سال پیش در مورد این نظریه که جهان مملو است از تنوع و بعضی‌ها را من می‌پسندم و بعضی‌ها هم مورد پسندم نیست به این رفتار رسیده بودم که خب من که نمی‌توانم آنهایی که مورد پسندم نیست را تغییر...
ادامه‌ی مطلب
خاطرات یک آرایشگر, نوشته‌های من

مسیر زندگی

همین چند وقت پیش که در حال تدوین جلسات دوره تراپی مو بودم و جلسه شماری می‌کردم که این دوره تکمیل شود و به آن کیفیتی که من می‌خواهم روی سایت قرار بگیرد، هر روز رویاپردازی می‌کردم که اگر این دوره ت...
ادامه‌ی مطلب
نوشته‌های من

هدیه هر ساله و در آستانه‌ی ورود به چهل سالگی

امروز چهارمین هارد ۲ ترا را به عنوان هدیه تولد گرفتم. هر سال یک هارد ۲ ترابایتی به زندگی کاری من اضافه می‌شود. همین اول بگویم که اگر می‌خواهید هارد ضد ضربه با سرعت بالای انتقال و شناخت دستگ...
ادامه‌ی مطلب
نوشته‌های من

لحظه به لحظه

هر روز دکمه‌ی نوشته‌ی تازه را می‌زنم، چند خط می‌نویسم و بعد هم صفحه را می‌بندم و نوشته می‌شود پیش نویس و در آخر هم انتقال به زباله دان! احتمال اینکه سرنوشت این نوشته هم مثل آنها شود، کم نیست! ...
ادامه‌ی مطلب