نوشته‌های من

توفیق اجباری

یکی از موضوعاتی که همیشه دوست داشتم تجربه‌اش کنم، این بود که در زمان مسافرت بتوانم کار کنم. در واقع بتوانم روی کارم تمرکز داشته باشم و زمانی را به کار و سایتم اختصاص دهم. در تمام این سالها که ...
ادامه‌ی مطلب
نوشته‌های من

خدای شیرینم

یادم است بیست و دو سال پیش وقتی آقای پشت کامپیوتر کافی‌نت بهم گفت که قبول شدی (منظور قبولی در کنکور کارشناسی‌ست)، روی ابرها قدم برمی‌داشتم. در یک لحظه، رنگِ دنیا بیشتر شد. همه جا نور بود و ...
ادامه‌ی مطلب
نوشته‌های من

بیمه

چند روز پیش یک مسیج داشتم با این محتوا که بیمه‌ی بدنه‌ی ماشینم تا ۵ روز دیگر منقضی می‌شود و باید زودتر برای تمدیدش اقدام کنم. دیروز با نمایندگی بیمه برای انجام کارها تماس گرفتم و متوجه شدم ظاه...
ادامه‌ی مطلب
خاطرات یک آرایشگر, نوشته‌های من

زمانبندی دقیق خداوند

همین دو سه شب پیش که داشتم هاردم رو برای شروع تدوین فیلم جدید زیر و رو می‌کردم، متوجه شدم یه چند تا از فیلم‌ها از کارهای اصلی که حتماً قصد داشتم تدوینشون کنم، از دو فولدری که مخصوص هر کار هست، فق...
ادامه‌ی مطلب