نوشته‌های من

آدمِ گفتگو

یک شب در تعطیلات عید با خواهرزاده‌هایم قدم می‌زدیم و هر کدام ماجرایی را تعریف کردند و بعد گفتند - خاله حالا نوبت شماست - همین جمله کافی بود تا من بتوانم سکوتم را تا آخر سال ۱۴۰۴ حفظ کنم! جملات...
ادامه‌ی مطلب