مراقبه‌ی رانندگی، سفرهای جادویی

در پایین هر برگه‌ی تقویم امسالم نوشته که آن روز چندمین روز از سال است. امروز چهل و نهمین روز سال ۱۴۰۴ است. چهل و نه روز گذشته و من از این چهل و نه روز، پنجاه روزش را مسافرت بودم! سالها بود که دوست داشتم به اصفهان و مخصوصاً شیراز سفر کنم. و این سفر ماجراجویانه امسال اتفاق افتاد. خیلی دوست داشتم که این سفر را به تنهایی و با ماشین خودم بروم. قبل سفر نشستم فکر کردم که چرا و از این سفر چه می‌خواهم؟! چندین هدف نوشتم و روز آخری که داشتم به سمت تهران رانندگی می‌کردم، هدفها را در ذهنم مرور کردم و یکی از آنها که از همه مهمتر هم بود، احساس می‌کردم که هنوز محقق نشده و نمی‌توانم تیک تاییدش را بزنم. ولی وقتی خستگی ده یازده ساعته‌ی رانندگی من را به ناخودآگاهم برد و دیگر مدارِ فکر...

ادامه‌ی مطلب

لبه‌ی سکو

گاهی مدت‌ها یا حتی سال‌ها به دنبال تحقق خواسته‌ای هستی. مثل مهاجرت، تغییر شغل، ازدواج، بچه دار شدن، و مثل هر چیزی که یک تغییر خاص باشد و مسیر فعلی زندگی‌ات را به طور کل تغییر دهد. و حالا بعد تمام آن خواستن‌ها و انتظارها، زمان تحقق‌اش رسیده... لبه‌ی سکوی پرش ایستاده‌ای و زمان پریدن به وجه دیگری از زندگی‌ست. اعتراف می‌کنم که برای من کمی قرار گرفتن در این شرایط ترسناک است و فکر می‌کنم تنها راه گذر از این ترس، پریدن با چشمان بسته است! ایمان داشتن به اینکه شاید حالا و اکنون چیزی از آن سمتِ درِِ زندگی نمی‌بینی ولی حتماً مسیر برایت نورانی و هویدا می‌شود. ایمان داشتن به اینکه نتیجه‌ی آن خواستن‌ها و قدم برداشتن‌ها، نه تنها ترسناک نیست بلکه حتماً پُر از خیر و برکت است. فقط ایمان به غیب است که در این لحظاتِ‌ زندگی، قلبت را آرام می‌کند... و شاید خراب...

ادامه‌ی مطلب