حرکت در آرامش

رهایی. گذر کردن. نچسبیدن. بخشیدن. نظم. تمیزی. در مسیر آب بودن. امسال را باید سال سفر نامگذاری می‌کردم. یا رسیدن بیشتر به معنای این بیت: جمله‌ی بی‌قراریت در طلب قرار توست، طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت. در آخرین روزِ سفر طولانی قبلی‌ام، هوا آفتابی شد و فرصتی شد برای رفتن به دریا. آن روز یکی از بهترین تجربه‌های زندگی‌ام را زندگی کردم. آب زلال، خنک. پُر موج ولی آرام. دریا خلوت. آن روز روی گهواره‌ای از آب در سکوتی که سرشار از صدای آب و باد بود، من آرامشی محض از حضور در دنیا را تجربه کردم. شنهای تمیز و گرم و دلچسب، فرصتی بود برای تجربه‌ی یکی بودن با زمین و طبیعت. تجربه‌ای بود بسیار لذتبخش و بی‌نظیر. هزاران هزار بار بابت حضورم در آن لحظه‌ها سپاسگزار بودم. وقتی با خودت هماهنگی انگار جهان هم هماهنگترین حالتش را به تو نشان می‌دهد. این روزها زندگی روی بسیار خوشش را به من...

ادامه‌ی مطلب

گشودگی یا در بسته

حتم دارم موضوعی که این روزها با آن مواجه می‌شوم، یا در من است یا باید از آن چیزی بیاموزم. با علم بر این خلا درونی وجودم، نوشته‌ام را شروع می‌کنم: امروز زمان صحبت با دوستی، دو بار با در بسته مواجه شدم. خیلی راحت بخواهم بیانش کنم یعنی حرفم خورد تو دیوار! چند روز پیش هم همینطور شد! حتما عیب از من است که حرفم را به گونه‌ای بیان می‌کنم که قابل پذیرش نیست یا شکلات پیچ نشده و با زاویه‌ای عنوانش می‌کنم که فرد سدی می‌سازد برای نپذیرفتن آن! حتما یک زاویه دیدی که به این موضوع خواهم داشت، همین است ولی یک زاویه دیگری هم این جریان دارد که در آنجا من دچار خلاء نیستم. کسی که آماده‌ی پذیرش نیست، خودت را بکُشی هم چیزی عوض نمی‌شود. کسی که از تو خواهش نکرده راه حلی یا تغییری در زندگی‌اش...

ادامه‌ی مطلب