می‌رسی به مقصد

حدود بیست روز پیش، خیلی خوشحال و خندان آمدم اینجا نوشتم که پاییز امروز برای من شروع شد و به‌به و چقدر همه چیز قشنگه و همه چیز چقدر پرفکته. شاید به سه چهار روز هم نرسید که همه چیز تغییر کرد! از حالِ جسمی‌ام، در حالی که در سالم‌ترین حالت ممکن، همان ‌زمانی که در دلم سپاسگزاری می‌کردم که خدایا شکرت که سالمم و به یک دقیقه نرسید که برای زنده بودن تلاش می‌کردم! تا خانه‌ای که تازه مرتب کرده بودم و از آن زمان سه بار دکورش را تغییر دادم تا آنی شود که بهتر است باشد! وسط این کارها، سالن و سایت هم بود و البته ضعف و بی‌حالی بدنم که باعث می‌شد گاهی یک روزم را فقط در تخت بگذرانم و تازه بگویم چقدر خوابم می‌آید! خلاصه که مهر جالبی بود. به هر حال دنیا باید همیشه...

ادامه‌ی مطلب