۳۴ از ۹۰

امروز وقتی با تمام خستگی و خواب آلودگی، جملات انگلیسی رو همراه درس تکرار می‌کردم، به خودم افتخار کردم. زمانی که داشتم برای نود روزم برنامه‌ریزی می‌کردم، می‌دونستم روزهای شلوغ اسفند ماه رو پیش روم دارم، با این حال می‌دونستم از پسش برمیام. شلوغی روزهام طوری نبود که نشه کارهایی که مشخص کردم رو انجام بدم. امروز فهمیدم چند تا قابلیت بزرگ در برنامه ریزی دارم. یک اینکه شرایط رو در نظر می‌گیرم و برنامه ریزی می‌کنم و سنگ بزرگ برنمی‌دارم که از پسش برنیام. این به نظرم خیلی مهمه. ما تو برنامه‌ریزی‌هامون معمولاً می‌خوایم کارهایی که یه عمر انجام ندادیم رو ظرف زمان خیلی کوتاه، همه رو باهم به سر انجام برسونیم! که معمولاً نتیجه‌ی این برنامه ریزی‌های حجیم، میشه انجام ندادن هیچ کدوم از اونها و احساس بی‌کفایتی مخفی که درونمون راجع به خودمون حس می‌کنیم. خدا رو...

ادامه مطلب

۲۰ از ۹۰

امروز روز بیستم از برنامه‌ی نود روزه‌ی من است. یک سری کارها را مشخص کردم که در این نود روز انجام دهم. بعضی از کارها حتما باید روزانه انجام شوند و بعضی از آنها فقط مهم است که در طول این زمان، تمام شوند. امروز که روز بیستم است، از خودم راضیم و البته که گاهی زیاد سر خودم و خدا غُر زدم ولی فعلاً در صلح دارم ادامه می‌دهم. و دم خدا گرم که غرهایم را نادیده و نشنیده می‌گیرد. مطمئنم اگر من خدا بودم حتما بنده‌ام را از وسط نصف می‌کردم و کلی هم به او می‌خندیدم که دیگر انقدر کور نباشد که نعمتها را نبیند و دهانش را برای لحظه‌ای که چیزی به میلش نیست، به شکایت باز نکند! امیدوارم ادامه دهم و انشالله هیچ وقفه‌ای در برنامه‌ام نیوفتد و من بعد از ۹۰ روز بیشتر از...

ادامه مطلب