یکم جلوتر بهش می‌رسی

ایمان دارم که خدا به خواسته‌های من پاسخ مثبت می‌دهد. فقط کافیست که من رها باشم و با حال خوب زندگی کنم. چند وقت پیش واقعاً دلم باران می‌خواست و همان شب خواب دیدم که باران می‌بارد. یکی از لطیفترین خواب‌هایم بود. ولی الان، واقعاً دارد باران می‌بارد. لمس دستانم با نم نم باران واقعاً رویایی‌ست. هوا بهشتی شده. حتی بهشتی‌تر از اردیبهشت. هوای خنک و بارانی و لطیف با بوی سبز‌ه‌های روی بالکن. تازه برق هم رفته و همه جا در سکوت و صدای باران است. خدایا صد هزار مرتبه شکرت و می‌دانم و ایمان راسخ دارم هر آنچه که بخواهم به من می‌دهی. چند وقت پیش پیامی خواندم با این مفهوم: یکم جلوتر بهش می‌رسی. پیامی بود بهشتی و هر لحظه که با خودم تکرارش می‌کردم، قلبم آرام می‌شد. الان که باران را در دنیای واقعی تجربه می‌کنم، نماد همان جمله است برایم. یکم جلوتر بهش رسیدم! وَإِذَا...

Continue reading

صد و هشتاد روز

دقیقاً صد و هشتاد و یک روز پیش من تصمیم گرفتم که زبان انگلیسی‌ام را بهبود ببخشم و برای یک بار هم که شده این موضوع را برای همیشه در زندگیم حل کنم. صد و هشتاد روز از آن روز می‌گذرد و من برای دومین بار برنامه‌ی نود روزه را پیش بردم. امروز داشتم فکر می‌کردم وقتی کاری هر روز تکرار شود حتی بهتر از کاریست که مثلاً یک روز درمیان ولی قویتر انجام می‌شود. نمی‌دانم این موضوع برای همه یا برای همه چیز درست است یا نه ولی برای من هر کاری که هر روزه انجامش دادم، تاثیر بیشتری داشته است. مثلاً یادم است چند بار چالش سی روزه‌ی ورزش را شروع کردم و هر روز باید یک ساعت ورزش می‌کردم تا از چالش سربلند خارج شوم! الان که یاد آن روزها می‌افتم می‌بینم واقعاً انگیزه‌ی بالایی داشتم...

Continue reading