نوشته‌های من

می‌رسی به مقصد

حدود بیست روز پیش، خیلی خوشحال و خندان آمدم اینجا نوشتم که پاییز امروز برای من شروع شد و به‌به و چقدر همه چیز قشنگه و همه چیز چقدر پرفکته.

شاید به سه چهار روز هم نرسید که همه چیز تغییر کرد!

از حالِ جسمی‌ام، در حالی که در سالم‌ترین حالت ممکن، همان ‌زمانی که در دلم سپاسگزاری می‌کردم که خدایا شکرت که سالمم و به یک دقیقه نرسید که برای زنده بودن تلاش می‌کردم!

تا خانه‌ای که تازه مرتب کرده بودم و از آن زمان سه بار دکورش را تغییر دادم تا آنی شود که بهتر است باشد!

وسط این کارها، سالن و سایت هم بود و البته ضعف و بی‌حالی بدنم که باعث می‌شد گاهی یک روزم را فقط در تخت بگذرانم و تازه بگویم چقدر خوابم می‌آید!

خلاصه که مهر جالبی بود.

به هر حال دنیا باید همیشه این بیت شعر را به یادم بیاورد که جمله‌ی بی‌قراریت از طلب قرار توست / طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

خدا را شکر که همه چیز در راستای خیریت پیش آمد و پیش رفت.

و الان چند روز‌یست که یک سپاسگزاری روان و نرمی در وجودم شکل گرفته است.

نوعی آرامش که حضورت را در دنیا لطیف‌تر و دلنشین‌تر می‌کند.


گاهی تو نمی‌دانی که چرا یک سری کارها را انجام می‌دهی ولی انجام می‌دهی و روزی چشم باز می‌کنی و می‌بینی همه چیز همان چیزی شده که می‌خواستی. مسیر را رفتی در حالی که هیچی از آن نمی‌دانستی.

یعنی تو یک قصدی داری،

هدفی داری،

و می‌دانی در راستای رسیدن به هدفت باید یکسری کارها را انجام دهی.

ولی تو دانای کل نیستی.

تو از اینکه کدام یک از آن «یکسری کارها» تو را به هدف و مقصدت می‌رساند، آگاه نیستی،

ولی فقط با توجه به شرایطی که در آن هستی،

یکدفعه یکسری ایده‌ها به ذهنت می‌رسد

یا حتی در شرایطی غیرمنتظره قرار می‌گیری

و اگر واقعاً آماده‌ی رسیدن به هدفت باشی

و این آگاهی درونی و شنیدن ندای قلبت را تمرین کرده باشی،

اعتماد می‌کنی و فقط با توجه به ایده‌ها و شرایط عمل می‌کنی

و بعد از مدتی چشم باز می‌کنی و می‌بینی به هدفت رسیدی و مقصدت را زندگی می‌کنی…

کاری که سعی می‌کنم انجام دهم آرام نگه داشتن خودم و انجام چیز‌هایست که من گفته می‌شود،

حتی اگر به خیلی چیزها علم نداشته باشم.

منظورم از خیلی چیزها، خیلی خیلی چیزهاست!

ولی من واقعا متوجه شدم اگر وصل باشم حتی اگر به مسائل دنیا آگاه نباشم، می‌رسم به چیزهایی که می‌خواهم.

او مرا با خود می‌برد.

دیدگاهتان را بنویسید