نوشته‌های من

لبه‌ی سکو

گاهی مدت‌ها یا حتی سال‌ها به دنبال تحقق خواسته‌ای هستی.

مثل مهاجرت،

تغییر شغل،

ازدواج،

بچه دار شدن،

و مثل هر چیزی که یک تغییر خاص باشد و مسیر فعلی زندگی‌ات را به طور کل تغییر دهد.

و حالا بعد تمام آن خواستن‌ها و انتظارها،

زمان تحقق‌اش رسیده…

لبه‌ی سکوی پرش ایستاده‌ای و زمان پریدن به وجه دیگری از زندگی‌ست.

اعتراف می‌کنم که برای من کمی قرار گرفتن در این شرایط ترسناک است و فکر می‌کنم تنها راه گذر از این ترس،

پریدن با چشمان بسته است!

ایمان داشتن به اینکه شاید حالا و اکنون چیزی از آن سمتِ درِِ زندگی نمی‌بینی ولی حتماً مسیر برایت نورانی و هویدا می‌شود.

ایمان داشتن به اینکه نتیجه‌ی آن خواستن‌ها و قدم برداشتن‌ها، نه تنها ترسناک نیست بلکه حتماً پُر از خیر و برکت است.

فقط ایمان به غیب است که در این لحظاتِ‌ زندگی، قلبت را آرام می‌کند…

و شاید خراب کردن پل‌های پشت سرت جرات بیشتری برای پریدن و ثابت قدم بودن در راهی که انتخاب کرده‌ای به تو بدهد…

دیدگاهتان را بنویسید