دلنوشته‌ها, نوشته‌های من

ایمان

اگر قرار بود کلمه‌ی ایمان را من معنی کنم، امید داشتن را مترادفش می‌کردم.

از نظر من، انسانی که امید دارد، مومن است.

بارها شده، افسرده و دلسرد و خسته از حرکت و زندگی شده‌ام و چیزی که در لحظه، من را از آن حال خارج کرده، کور سوی امید بوده.

نور امید که بر دلم تابیده، تمام سیاهی‌ها و غبار از دل و زندگیم رفته و به ثانیه‌ای هم نمی‌رسد که تعجب می‌کنم از آنهمه بی‌ایمانی!


 

این روزها دو اصل در زندگیم پررنگ شده…

امید و ایمان

و مرگ و بی‌معنا بودن هر آنچه که برایش در زندگی تلاش می‌کنم!

دیدگاهتان را بنویسید