نوشته‌های من

توفیق اجباری

یکی از موضوعاتی که همیشه دوست داشتم تجربه‌اش کنم، این بود که در زمان مسافرت بتوانم کار کنم. در واقع بتوانم روی کارم تمرکز داشته باشم و زمانی را به کار و سایتم اختصاص دهم.

در تمام این سالها که سایتم راه اندازی شده و دوره‌های آموزشی‌ آنلاینم را آماده می‌کنم، فقط در دو سفر، برای کارم، توانستم تمرکز کنم و تقریباً هر روز، زمانی را پای سیستم بنشینم و کار کنم.


چند روز پیش، درست قبل از شروع این جریانات به دیدار خانواده‌ آمدم و قصد مسافرتی چند روزه را داشتم.

ولی با اتفاقات پیش رو، ظاهراً ماندنم در خارج از خانه‌ی تهران، طولانی‌تر خواهد شد!

تقریباً هر روز، چند پیام یا تماس تلفنی دارم با محتوای خوبی؟! کجایی؟ خب همونجا بمون. برنگردیا…

همین موضوع باعث شد که من در خانه‌ی پدری، چند اتاق‌ را با توجه به شرایطی که برایم بهتر بود، تغییر دهم و محیطی امن برای تمرکز روی کارم ایجاد کنم.

حال، آن خواسته که دوست داشتم در مسافرت یا در زمانِ دیدارم از خانواده هم روی کارم تمرکز کنم و بتوانم کار کنم، برآورده شد.

الان دو روز است که میز کارم را بنا کردم و همه چیز عالی‌ست. هوا خنک است و گاهی نم‌نم بارانی هم داریم. صدای گنجشکها و پرنده‌ها موسیقی بکگراند و کوهِ پر از درخت هم از لابلای ساختمان‌ها، منظره‌ی اتاق کارم است.

شاید اگر این اوضاع پیش نمی‌آمد، من باز هم هر چند هفته یکبار به اینجا می‌آمدم و چند روزی می‌ماندم و هر بار که برمی‌گشتم میگفتم کاش می‌شد اونجا هم کار کنم.


من به زمانبندی دقیق سیستم جهان، ایمان کامل دارم.

بارها و بارها بدون اینکه من متوجه باشم، من را به بهترین مسیر و بهترین شرایط هدایت کرده.

بعد از اینکه در مسیر پیش رو قدم برداشتم یا به مقصدی خاص رسیدم، بابت هدایت‌های بی‌نظیرش شگفت‌زده شدم.

همیشه همه چیز در بهترین زمان و بهترین شرایطش رخ می‌دهد.

خدایا بارها و بارها شکرت.

دیدگاهتان را بنویسید