خاطرات یک آرایشگر, کسب و کار, نوشته‌های من

این همونیه که تو میخوای!

چند وقت پیش برای خرید شلوار وارد یه فروشگاه شدم. همون اول مشخصات شلواری که می‌خواستم رو کامل به فروشنده توضیح دادم.

فروشنده از همون اول فروشگاه، هر شلواری که باهاش مواجه می‌شد، برمیگشت بهم میگفت : این همونیه که تو می‌خوای.

بعد من یکم شلوار رو نگاه می‌کردم، میدیدم نه این اصلا اونی نیست که من میخوام. نه جنس پارچه‌اش نه فرم دوختش.

باز می‌رفتیم جلوتر، شلوار که تو رگال میدید میگفت: این همونیه که تو میخوای.

بعد شلواره حتی رنگش هم اونی نبود که من میخواستم!

رفتار غیرحرفه‌ایش برام جالب شده بود. با اینکه می‌دونستم من باهاش به نتیجه نمی‌رسم یکم دیگه ادامه دادم ببینم واقعا از فروشندگی و بازاریابی فقط یاد گرفته با مشتری همون اول صمیمی بشه و همین یه جمله رو بگه؟!

واقعا تا آخرش همین بود!

خنده‌داره ولی واقعا بعضیا تو کارشون میزان پیشرفتی که دارن در حد صفره و فقط تا یه زمانی درجا میزنن و بعد حذف میشن.

مهم نیست تو چه حرفه‌ای هم باشن.

یاد گرفتم در هر زمینه‌ای وارد میشم، اول حداقل استاندارها رو یاد بگیرم و بعد روز به روز در اون زمینه پیشرفت کنم.

یه نکته‌ی مهمی هم راجع به حوزه‌ی رنگ و لایت بگم در زمینه‌ی مشاوره و ارائه خدمات:

در کار رنگ و لایت، شنیدن کامل خواسته‌ی مشتری خیلی مهمه.

اول باید خواسته‌ی مشتری رو کامل بشنویم.

بعد باید خواسته‌اش رو براش توضیح بدیم که اگر خواسته‌اش رو اجرا کنیم چه اتفاقی برای موهاش مییوفته و در آخر نتیجه کار چی میشه تا یه تصوری از آخر کار داشته باشه.

ممکنه چند تا رنگ و لایت به ما نشون بده که هر مدل به طرز فاحشی با مدل دیگه فرق داشته باشه. باید تمام تفاوت‌ها و نتیجه‌هایی که در آخر کار حاصل میشه رو برای مشتری توضیح بدیم تا دید درستی راجع به کار داشته باشه.

اگر ازمون خواست که خودمون هم نظر بدیم که چه کاری بهتره، بهش میگیم که کدوم گزینه از نظر ما، بهتر میشه و در آخر صبر کنیم تا تصمیم نهایی‌اش رو بهمون بگه.

و بعد از عنوان کردن تصمیم نهایی از طرف مشتری، ما تصمیم نهایی‌اش رو دوباره براش تکرار کنیم تا مطمئن بشیم اون چیزی که در ذهن من از خواسته‌اش شکل گرفته با چیزی که خودش عنوان کرده، یکیه یا نه.

اگر این مراحل هر کدوم تیک خورد، میریم برای اجرای کار.

نه اینکه مشتری خواسته‌اش رو بگه و ما بی توجه به خواسته‌اش، یه کاری روی موهاش انجام بدیم و آخرش هم بگیم این همونیه که تو میخوای!!! (😂 تصورش هم خنده‌داره.)

ولی کاری که فروشنده‌ی اون فروشگاه داشت انجام میداد دقیقا همین بود!

و موضوع بعدی اینکه شاید اصلا مشتری دوست نداشته باشه از راه نرسیده یکی بهش بگه تو !!!

 

دیدگاهتان را بنویسید